چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۴:۵۱
۰ نفر

ندا رجبی: مجموعه باغ شیشه‌ای را که این روزها به اواسط پخش نزدیک می‌شود، شاید بتوان از جهاتی یکی از عجیب‌ و غریب‌ترین مجموعه‌های تلویزیون دانست که تلاش کرده فاکتورهای مختلفی را رعایت کند و سلیقه‌های بیشتری را دربر بگیرد، ضمن اینکه حسابش را از طنزهای معمول روتین جدا کرده و مسیر دیگری برود.

حرف‌های مهدی مظلومی، گرچه حرف‌های امیدوارکننده‌ای از سوی سازنده‌ای است که از خیل مخاطبان بسیارش گذشته و خطر مواجه‌شدن با بی‌محلی آنها را پذیرفته. اما باید نتیجه‌اش را در کار دید و قضاوت کرد. این رویه تازه باعث شده قبل از این قضاوت با او و هومن برق‌نورد که بازیگری و بازیگردانی این سریال را برعهده داشته درباره این مجموعه و اهدافش گفت‌وگویی داشته باشیم.

  • آقای مظلومی به نظر می‌رسد هربار که تصمیم می‌گیرید کاری برای تلویزیون انجام دهید بیشترین علاقه‌تان به تجربه شکل جدید و متفاوتی از کار قبلی است؛ مخصوصا وقتی آنونس مجموعه باغ شیشه‌ای پخش می‌شد و اسامی بازیگران را دیدیم اصلا نمی‌شد حدس زد که چه خبر است.

مظلومی: راستش در مورد این کار، وقتی روز اول با پیشنهاد ساخت آن روبه‌رو شدم یک مراحلی را طی کرده بود تا به این شکل حال حاضر رسید و اصلا یک طرح دیگری بود با شکل و شمایل دیگری که با سلیقه من خیلی همخوانی نداشت. کار بازنویسی شد و با نویسنده جلساتی داشتیم و درنهایت خودم هم مجددا متن را بازنویسی کردم تا به این رسیدیم. اما مهم‌ترین چیزی که دنبالش بودم این بود که به یک حال و هوای تازه‌ای دست پیدا کنیم. برای این کار هم باید حرکت‌هایی در همه چیز اتفاق بیفتد.

  • البته اسم این کار را که روتین نمی‌شود گذاشت.

مظلومی: به هر حال ما براساس کار روتین آن را ساختیم؛ یعنی قرار بود کار 40قسمتی بسازیم که هر شب پخش شود. حالا اگر یک شب در میان شد، به خاطر یک‌سری از مسائل در پخش بود. با این حساب باغ شیشه‌ای اولین سریال روتین طنزی است که سریالی است؛ به این معنا که قصه‌ای از جایی شروع می‌شود و دنبال می‌شود تا قسمت آخر و اپیزودیک نیست و این خودش یک تازگی و جذابیتی به همراه داشت و به ترکیبی از بازیگران هم می‌خواستیم برسیم که این ترکیب هم تازگی داشته باشد و تکراری نباشد تا با آن متن به یک حال و هوای تازه در کلیت کار برسیم، با توجه به اینکه قصه‌ای داشتیم که تأکیدمان در آن این بود که مثل خود زندگی همه چی داشته باشد؛ خنده، گریه، لحظات عاطفی، لحظات بامزه و... .

  • یعنی همین دلیلی شد بر اینکه بازیگری مثل فرامرزقریبیان یا مهتاج نجومی را در کنار یوسف تیموری قرار دهید؟

مظلومی: بله. ما سعی داشتیم اقسام مختلف توانایی‌ها در بازیگران را استفاده کنیم.

  • و آقای برق‌نورد به عنوان بازیگردان هم انتخاب شدند تا با تجربه کار تئاتر و اصول بازیگری از یک‌سو و بازی در چند مجموعه طنز و کمدی خوب از سوی دیگر، این هماهنگی میان بازیگران را ایجاد کنند. بله؟

مظلومی: درست است. در همان مراحل بعد از انتخاب اولیه بازیگران، قرار شد در خدمت آقای برق‌نورد باشیم، چون من خودم همیشه کارگردانی تلویزیونی کارهایم را برعهده دارم، دیدم که حتما احتیاج به گزینه‌ای داریم که روی بازی‌ها متمرکز باشد و کمک‌مان کند. من این کار را قبلا هم انجام دادم و با فرهاد آئیش، سعید آقاخانی و... همکاری داشتم. آقای برق‌نورد را هم آقای آئیش با توجه به اینکه خودشان هم نقش مهمی در کار داشتند پیشنهاد کردند و با هم حرف زدیم و به نتیجه رسیدیم و دیدیم که جنس و سلیقه‌هایمان به هم نزدیک است.

  • اما من بالاخره لزوم این نامتجانس بودن بازیگران را نفهمیدم که چه هدفی را دنبال می‌کرد.

مظلومی: خب شما اگر به تیتراژ ما دقت کنید به این جواب می‌رسید. تیتراژ نماد کار ماست. این نوار ضربان قلب مجموعه‌ای است از فراز و نشیب‌ها و یعنی زندگی که با یک مجموعه منحنی روبه‌روست و هر وقت این نوار صاف می‌شود یعنی دیگر زندگی نیست، تمام شد. ما می‌خواستیم این مسئله در همه فاکتورها رعایت شود. برای خلق  این فراز و فرودها احتیاج به چینشی بود که این خط، ممتد و تکنواخت نشود. از حیات و زندگی دور نشود. به همین دلیل فرامرز قریبیان با این نگاه که قرار است بار درام کار و یوسف تیموری بار کمدی و هومن برق‌نورد- با توجه به توانایی‌ای که داشت- بار هر دو طرف کار را بر دوش بکشد انتخاب شد و ماحصل این ترکیب می‌توانست آن نوسان را به وجود بیاورد.

  • آقای برق‌نورد برای شما هم این هدف جذاب بود؟

برق‌نورد: من یادم می‌آید روز اول که برای صحبت با آقای مظلومی آمدم، پشت سرم یک وایت‌برد بود و من تا آن روز نمی‌دانستم که چه کسی غیر از من به کار دعوت شده است. قصه را برای من تعریف کرده بودند و نقشی که برای من در نظر داشتند را توضیح دادند. آن روز برگشتم وایت‌برد را نگاه کردم و اسم‌ها را دیدم و من هم خیلی تعجب کردم. البته آن روز اسم یوسف تیموری نبود ولی شهرام قاعدی بود، آقای قریبیان و حسینی و خانم نجومی. آقای مظلومی که آمد پیش من، گفتم: من فکر می‌کردم کار کمدی است! گفت: خب هست. گفتم: آخر اسم‌ها؟ که بعد برای من توضیح دادند که چنین قصدی دارند و مثال زدند که در «بدون شرح» هم چنین اتفاقی افتاد برای آقای اویسی و گفتند نگران نباش.

  • ولی فتحعلی اویسی در بدون شرح تبدیل به بازیگر کمدی شد. آقای قریبیان دچار چنین تحولی نشد؛ یعنی آن یکدستی بدون شرح اینجا وجود ندارد.

مظلومی: دقیقا ما هم این را نمی‌خواستیم. شما دارید مقایسه می‌کنید به نظر من.

  • من که این مثال را مطرح نکردم. خودتان گفتید!

مظلومی: نه، منظور یک اتفاق جدید برای یک بازیگر و یک کار بود وگرنه قرار نبوده آقای قریبیان بیاید جای آقای اویسی را بگیرد. حالا قصه که پیش برود متوجه می‌شوید که این کاراکتر اصلا قرار نبوده به آن شکل و شمایل تبدیل شود و باید بازیگری در رنج آقای قریبیان آن را بازی می‌کرد که ریزه‌کاری‌ها و بار مهم درام قصه را بتواند درست به دوش بکشد.

  • اما چنین شخصیتی باید تأثیری داشته باشد روی بقیه کاراکترها، نمی‌شود که این آدم گیر افتاده باشد بین چند تا آدم خوشمزه و طناز.

مظلومی: خب، این جزو کارهایی است که شاید یک تفاوت دیگر آن با اکثر کارها این است که قهرمان ندارد. شما دارید طبق یک فرمول معمول این نوع کارها، به کار نگاه می‌کنید که خود من هم این کار را می‌کردم. اما اینجا من به مجموعه فکر کردم نه به فرد؛ یعنی اینجا در قسمت‌هایی زندگی ایرج و همسرش اهمیت پیدا می‌کند، در جایی ماجرای قربان یا یوسف تیموری و اینها یک مجموعه هستند که برای ما مهم بود که خانواده‌ای را نشان بدهیم که همه به اندازه هم در آن نقش دارند. اما می‌دانم که این فرم به هر حال غریبه است چون یک چیزهایی جا افتاده و به دیدن آن عادت کرده‌ایم. این است که ما اولین مسئله‌ای که در مورد بازیگران برایمان مهم بود توانایی بازیگری‌شان بود نه اینکه آدم‌های بامزه‌ای باشند.

  • با این حساب نعیمه نظام‌دوست چرا باید نقش مقابل هومن برق‌نورد باشد؟

مظلومی: فکر می‌کنم ترکیب خوبی شدند. اما این را هم درنظر داشته باشید که وقتی ما داریم بازیگران را انتخاب می‌کنیم با هزار و یک مشکل هم مواجه‌ایم. فلان بازیگر ممکن است سرکار باشد، به لحاظ اقتصادی ممکن است با تهیه‌کننده هماهنگ نباشد و می‌شود گفت که با توجه به شرایط زمانی و اقتصادی بهترین گزینه‌ها را سعی کردیم دور هم جمع کنیم.

  • حالا این وسط نقش مخاطب و نظر او که تعیین می‌کند این ایده موفق بوده یا نه، چه می‌شود؟

مظلومی: روز اولی که من دلایلم را برای مدیران شبکه توضیح می‌دادم نموداری کشیدم و گفتم گاهی می‌شود کاری کرد که مخاطب از نقطه بالایی مثلا 80 شروع کند ولی وقتی که پیش رفت این سطح افت کند و با 20 تمام شود. ولی من کاری را می‌خواهم انجام دهم که از 20‌شروع شود و به 80 برسد. دلیل هم داشتم و آن این بود که این مسیر صعودی خیلی می‌تواند در جدی‌گرفتن ماجرا از جانب مخاطب کمک کند چون برای اینکه شما در اول کار عدد 80 را داشته باشید باید دست به کارهایی بزنید که بارمعنایی و مفهومی نداشته باشد؛ مثل جوک که فرار است و بی‌فایده. ولی زمانی هست که شما رمانی را می‌خوانید، خیلی شما را دچار هیجان نمی‌کند اما این در ذهن‌تان رسوخ می‌کند و تمام که شد ممکن است خیلی بتوانید درباره‌اش حرف بزنید و از آن در زندگی‌ و رفتار و نگاهتان ایده بگیرید.

  • اما در مورد کار طنز اولین فاکتور به هر حال خنداندن است؛ نمی‌شود که نباشد.

مظلومی: ولی در تعریف طنز اصلا خنده وجود ندارد. شاید به این توجه نکرده باشید ولی تعریف طنز بیان مسائل و مشکلات روز اجتماعی است با زبانی شیرین ولی نیشدار، طوری که مخاطبش را به تفکر وا‌دارد.

  • می‌شود گفت با توجه به اینکه شما قبلا تجربه کارهایی با مخاطب زیاد و خارج از این تعریف را هم داشتید اچند سالی است که مفهوم برایتان اهمیت بیشتری پیدا کرده و دنبال راه تازه‌ای هستید و رفتن‌تان سراغ فرامرز قریبیان و هومن برق‌نورد نشانه چنین تلاشی است که البته صرف‌نظر از نتیجه که هنوز نمی‌شود در موردش قضاوت کرد، قابل احترام است. اما این دوستان که همراه شما شدند چقدر راضی هستند؟

برق‌نورد: من کاملا با آگاهی به این کار پیوستم. آن موقع تقریبا متن 10قسمت از کار هم آماده بود و از جایی که قرار شد من به عنوان بازیگردان هم در این پروژه همکاری کنم، قبل از اینکه فیلمبرداری شروع شود با آقای مظلومی می‌نشستیم متن‌ها را می‌خواندیم، نظر می‌دادیم و در مورد آن بحث می‌کردیم یا اگر سؤالی برای من مطرح بود می‌گفتم و اینطوری نبود که ما هم آمده باشیم و وسط کار مواجه شده باشیم با اینکه ای وای چی شد! پس با هم هماهنگی و تبادل نظر داشتیم.

  • برای شما هدایت بازیگرانی که خیلی با هم متفاوت بودند مشکل‌ساز نبود؟

برق‌نورد: مسلما برای من خیلی سخت بود، مخصوصا به این دلیل که تجربه اولم به عنوان بازیگردان بود، ولی قبلا در کارهایی بازی کرده بودم که بازیگردان داشت. آن کارها برای من تجربه جالب و خوبی از این جهت بود که آنجا بازیگردان یک صحبتی با ما می‌کرد، می‌رفتیم سر کار و کارگردان چیز دیگری می‌گفت. برای همین در این کار قبل از اینکه هر سکانس را بگیریم- چون سه دوربینه هم بود، معمولا یک تیک می‌گرفتیم و قطع نمی‌شد- جمع می‌شدیم دور هم و سکانس را می‌خواندیم و من می‌رفتم سراغ آقای مظلومی می‌گفتم از این سکانس من این را درک می‌کنم، شما چه نظری دارید. در آنجا به یک توافقی می‌رسیدیم که سر صحنه حرفمان دوتا نشود چون اینطور هم برای من بد می‌شد و هم برای آقای مظلومی.

  • گفتید که آگاهانه بود. اما نگرانی هم نداشتید؟

برق‌نورد: من اولش یک خرده نگران بودم، نگرانی‌ام بجا بود. فکر می‌کردم آقای قریبیان شاید نپذیرند یا اذیت شوند و یا من اذیت شوم ولی اصلا اینطور نبود و خیلی برایم جالب بود که هر چی می‌گفتیم قبول می‌کردند؛ نه اینکه چشم و گوش بسته، گاهی هم می‌پرسیدند برای چی؟ و من توضیح می‌دادم و یکدیگر را قانع می‌کردیم. اما وقتی می‌رفتیم سرصحنه سریع کار پیش می‌رفت و هیچ‌وقت ما سرصحنه معطلی نداشتیم.

  • حالا در طرف دیگر با یوسف تیموری چطور کار کردید؟

برق‌نورد: مسئله‌ای نداشتیم. چون همانطور که گفتم ما اول یک دور قبل از هر توضیحی می‌خواندیم. بعد من به لحن آنها توجه می‌کردم. اگر می‌دیدم همان است که مدنظر ماست حرف نمی‌زدم و اگر اختلاف‌نظر داشتیم توضیح می‌دادم و راهنمایی می‌کردم و یوسف هم مثل بقیه.

مظلومی: در مورد بازیگرانی مثل یوسف تیموری، قدری فیلترینگ بیشتری داریم چون منبع عظیمی از بداهه‌هایی است که خیلی از آنها هم ممکن است خوب باشد اما ما را از مسیر قصه‌مان پرت می‌کند. در آنجا ما شدیدا دقت می‌کردیم.

  • نویسندگان کارتان خیلی شناخته‌شده نیستند. چطور با آنها وارد همکاری شدید؟

مظلومی: امیرعباس پیام که نویسنده اصلی ماست و نویسنده خیلی خوبی است قبلا یک سریال به طور جدی نوشته بود به اسم «مأمور بدرقه» و یک‌سری کارهای متفرقه که من اساسا اینها برایم مهم نیست و آن شناختی که خودم پیدا می‌کنم برایم مهم است.

  • شما خیلی خطر می‌کنید!

بله. ریسک کارهای من زیاد است. معمولا در اسم‌هایی که در کارهای من می‌بینید از این موارد زیاد است. مثلا امکان ندارد شما کاری از من ببینید که در آن 3-2 بازیگر جدید نباشند. در همین کار سالار دریامج و محسن محسنی را می‌بینید. من این کار را دوست دارم چون وقتی می‌بینم کسی توانایی دارد، میدان را برایش ایجاد می‌کنم که خودش را نشان بدهد.

  • اما متن خیلی فرق دارد.

مظلومی: بله، اما مسئله‌ای نداشتیم. گرچه ایشان تا قسمت 22 با ما همراه بودند و بعد مشکلاتی پیش آمد که ایشان قادر به ادامه نبود، کار را به ناظر فیلمنامه در شبکه- چون از ابتدا در جریان کار بود- سپردیم و حضور خودم را هم پررنگ‌تر کردم تا کار پیش برود.

  • چرا سراغ نویسنده حرفه‌ای‌تری نرفتید که به خاطر این شکل و شمایل جدید تضمین شده‌تر پیش بروید.

مظلومی: چون من زمانی وارد این پروژه شدم که این مراحل طی شده بود و کار در این مرحله طرحش تصویب شده بود. نویسنده‌اش امیرعباس پیام بود و من سعی کردم طرح را به تکراری خودم نزدیک کنم.

  • یعنی تهیه‌کننده قبل از انتخاب کارگردان نویسنده را انتخاب کرده بود؟

مظلومی: بله. تا جاهایی هم پیش رفته بودند.

  • شما چرا قبول کردید؟

مظلومی: چون مدیر تولید کار دوست خیلی خوب من بود و از من خواست که این کار را انجام دهم و من هم با تمام مشکلاتی که می‌دانستم در پیش دارم پذیرفتم.

  • و می‌خواستید با انتخاب گروه و بازیگران کمبودهای متن را جبران کنید؟

مظلومی: نه، خب ذات این قصه و شخصیت‌ها. من باید می‌رفتم سراغ بازیگرانی که درونی‌تر بازی می‌کنند از بازیگران طنز معمول.

  • آقای برق‌نورد با توجه به اینکه شما تجربه بازی در چند کار دیگر مثل 2 مجموعه محمد رحمانیان یا سریال اشک‌ها و لبخندهای (حسن فتحی) با مضمون طنز و کمدی را داشتید چطور با این نقش مواجه شدید.

برق‌نورد: خب البته اینها تجربه‌های زیادی نیست، اما من شیوه رسیدن به نقشم اینطور نیست که از قبل فکر کنم این نقش را چطور بازی کنم. به هر حال هر کسی متدی دارد. من از درون خود متن چند تا کلید پیدا می‌کنم. اینکه مثلا این آدم کیست؟ چه گرفتاری‌هایی دارد؟ چه شغلی دارد؟ و  این شیوه برای بازیگران دیگر این کار هم صدق می‌کرد، چون من بازیگردان این کار بودم؛ حالا شاید بازیگران دیگر شیوه دیگری داشتند ولی توصیه من این بود به آنها. پس من همیشه متن برایم خیلی اهمیت دارد و اگر متنی برای من حرفی و کلیدی نداشته باشد نمی‌توانم بازی کنم. خوشبختانه این متن این خاصیت را داشت. من و آقای مظلومی هم خیلی سلیقه نزدیکی داشتیم و زیاد سختی نکشیدیم. اما در مورد بازیگران دیگر گاهی این سختی برایم وجود داشت چون همیشه به صد فکر می‌کنم.

  • البته این کار با توجه به صحبت‌های هر دو نفر شما و درنظر گرفتن چیزی که پیش‌روی مخاطب است هدف خوبی را دنبال کرده اما نمی‌شود یکباره ذائقه تماشاگر را تغییر داد و امکان افتادن از آن سوی بام هم وجود دارد.

مظلومی: اگر شما دقت کنید در مقطعی، کارهای طنز در تلویزیون تحت‌الشعاع قرار گرفت و کارهای ملودرام مورد توجه واقع شد. چرا این اتفاق افتاد؟ به خاطر اینکه کار طنز به معنی درست و کارکرد درستش استفاده نشد. ما فقط خواستیم مسیری را برویم که افراط و تفریطی در آن نباشد. نه سراغ ملودرام برویم که به جامعه استرس وارد می‌کند، نه اینکه به شدت چیپ و دم‌دستی که سطح سلیقه مخاطب را هم پایین بیاورد و به قشر قابل توجهی از جامعه هم بی‌احترامی کند و شعورش را دست‌کم بگیرد؛ این کار راحتی نیست، هر کسی هم وارد آن نمی‌شود و ترجیح می‌دهند سمتی بروند که جواب داده، اما من ترجیح می‌دهم که وارد شوم و این گروه را هم واقعا با همین تفکر و نیت جمع کردم و باغ شیشه‌ای یک تجربه است.

اصلا نمی‌گویم که ایده‌آل است اما می‌توانم بگویم ماحصل یک تفکر درست است؛ اینکه ما برنامه‌ای بسازیم که به مسائل جدی آدم‌ها توجه کند و به آنها نزدیک شود. در کارهای طنز معمولا به آدم‌ها نزدیک نمی‌شدیم، با درونیات آنها سر و کار نداشتیم و همه چیز بیرونی بود ولی در باغ شیشه‌ای اینطور نیست و یک جاهایی هم تلخ می‌شود و ما یک‌سری از واقعیت‌ها خیلی تلخ را داریم با یک لحن شیرین بیان می‌کنیم. حالا ما به عنوان کسی که شروع این راه را برعهده گرفته قاعدتا یک‌سری نقطه‌ضعف‌ها هم داریم اما اگر هدفمان درست است و نگاهمان نگاه خوبی است این ضعف‌ها را باید با نگاه مثبت نقد و تشویق‌کننده سازنده را که در این راه قدم برداشته تا این مسیر ادامه پیدا کند و بتوانیم یک روزی بنشینیم درمورد کاری حرف بزنیم که به پختگی رسیده و نه این‌ور افتاده نه آن‌ور.

کد خبر 109276

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز